بخش دوم از مطلب “چرا ترجمه می کنیم؟”

بخش اول “چرا ترجمه می کنیم” را این لینک ببینید

مرحوم، استاد” احمد امین” در کتاب”ضحی الاسلام” خود، ضمن استفاده از مطالب”آلفرد گیوم” در این خصوص، آن را با این عبارت بیان میکند:” جنبش دینی در اواخر حکومت امویان،چنانچه در کتاب”فجر السلام” یادآور شدیم، به اوج خود رسیده بود. بحث و جدل مسلمانان را به سخن گفتن درباره قضا و قدر و نظیر این مقوله ها، وا می داشت. عده ای عقیده جبر را ترجیح می دادند و برخی عقیده اختیار را. مسلمانان با یکدیگر مجادله می کردند و نیز مسلمانان و مسیحیان و یهودیان به مجادله می پرداختند که: کدام دین بهتر است و رای کدام دین در مسائل جزئی درست تر است؟ معتزله پرچم دفاع  از اسلام و سرکوب دشمنانش را بر دوش داشت. یهودیان و مسیحیان، از قبل به سلاح منطق و فلسفه یونان مسلح شده در مجادله از آنها سود می جستند. مسلمانان نیز احساس کردند که باید با ابزارهای خودشان با آنها بجنگند.از این رو، به منطق و فلسفه پرداخته و برای رسیدن به اهدافشان آنها را بکار گرفتند. البته آنها افزون بر این نفع،ازفلسفه و یادگیری آن، احساس لذت عقلانی نیز می کردند. بنابراین، فلسفه گرچه در آغاز به عنوان ابزار دفاع از دین مطلوب بود، بعدها خود بذاته تبدیل به هدفی شد و به عنوان یک هدف و نه وسیله، مطلوب مسلمانان واقع گردید.

بدین ترتیب به عقیده”احمد امین” دلیل روی آوردن اعراب و مسلمانان به ترجمه کتب فلسفه و منطق، در آغاز برآوردن “نیاز” دفاع از دین و مجاب کردن دشمنان دین با دلایلی قوی بوده است که آنها به دلیل آشنایی با فلفه یونان به خوبی از عهده ارائه شان بر می آمدند.  اما مدتی بعد مسلمانان به منظور التذاذ عقلانی و تمرین فکری در موضوعاتی که برای اعراب ناآشنا بود، سرگرم فلسفه شدند.

البته در میان انگیزه های مختلف ترجمه،مرحله این انگیزه،یعنی انگیزه”نیاز” بر مرحله لذت و کامروایی عقلانی که “احمد امین” در جایی دیگر  از آن به عنوان”احساس ذوقی” یاد می کند، تقدم دارد. ذوقی که اعراب در برابر ادبیات و افسانه ها و نمایشنامه های یونانیان و اخلاف رومی شان، از آن بی بهره بودند و یا احساسش نمی کردند. از این رو، آنها مثلاً فلسفه، منطق و طب را از زبان یونانی ترجمه کردند، اما به ترجمه ایلیاد هومر و انه تید ویرژیل و نمایشنامه های سوفوکلس نپرداختند. چه فلسفه و علوم، جهانی هستند اما ادبیات، رنگ ملی و قومی دارد. توضیح بیشتر آن که فلسفه و علم محصول عقل است و عقل، قدر مشترکی است میان افراد و ملتها،گرچه سهم هر یک از آنها از عقل متفاوت است.

و منطقی که علوم را قانونمند می سازد، از دیدگاه عقل همه مردم روا و پسندیده است. مثلاً قواعد هندسه و پزشکی بر همه مردم قابل تطبیق و اجرا است. اما ادبیات، زبان عاطفه هاست و عواطف دارای منطقی قانون ساز نیستند. ادبیات پرتوی از زندگی اجتماعی است و هر ملتی زندگی اجتماعی خاص خود را دارد،زندگی که در اشکال و هدفها، با زندگی دیگر ملل متفاوت است.از همین روست که عربها منطق ارسطو و طب جالینوس را احساس و لمس کردند اما ایلیاد هومر را نه.

“احساس ذوقی” حتی در میان یک ملت نیز با توجه به شرایط و اوضاع و احوال مختلف تفاوت دارد. مثلاً عربها در دوره عباسی به دلایل زیر،نسبت به ایلیاد و ادیسه و نمایشنامه های یونانی کشش و ذوق ادبی نداشتند:

1.ذوق و کشش عمومی ملت عرب در  آن روزگار، اساساً به سمت مقوله ای چون ادب اساطیری یونان گرایش نداشت.

2. ملاحظات دینی مدنظر بود. چه، در این اساطیر از دوگانه پرستی  و خدایان یونان سخن در میان بود.

3. جهل و عدم آشنایی عربها نسبت به زبان یونانی بود که طبعاً مانع توجه و کشش آنها میشد.

4.و بالاخره تفاوت مزاج عربی و یونانی در آن روزگار را می توان به عنوان چهارمین دلیل برشمرد.

اما اکنون در روزگار ما، یعنی پس از افزون بر هزار و صد سال امتناع و پرهیز، عربها به هومر، سوفوکلس، اورپیدوس،اسخیلوس(آشیل) و ویرژیل روی آورده اند و ترجمه های عربی در این زمینه به قلم شخصیتهایی از ادبیات معاصر و جدید عرب همچون سلیمان بستانی، طه حسین،محمود محمود، درینی خشبه، عنبره سلام خالدی،لوئیس عوض و امین سلامه، پا به عرصه ظهور گاشتند و در پی آن، این ادبیات باستانی مطبوع طبع و ذوق عربها قرار گرفت. البته، بی شک آشنایی با این آثار و خو گرفتن با آنها در این امر تاثیری بسزا داشت. چون درست از زمانی که مترجمان ما شروع به ترجمه برخی از این آثار کردند، مردم عرب از آنها استقبال نمودند و اساساً از جمله اهداف یکی از مترجمان ما یعنی مرحوم درینی خشبه، محبوب کردن این میراث عظیم ادبی یونان در میان مردم عرب بود.

منبع: کتاب” فن ترجمه در ادبیات عربی” از محمد عبدالغنی حسن”

ادامه مطلب در “چرا ترجمه می کنیم؟-بخش سوم”