بخش چهارم از موضوع” چرا ترجمه می کنیم؟”
مطالب قبلی در این مورد را می توانید از طریق لینکهای زیر ببینید:
استاد ودیع فلسطین، پاسخی کافی به سوال” چرا ترجمه می کنیم؟” می دهد، در پاسخ ایشان همان سلاست و وضوح و دقتی را می یابیم که وجه تمایز نوشته هایش هستند. او می گوید: “همه علوم و معارف، وطنی نمی شناسند که در آن مستقر شوند. ما به محدودیتهای جغرافیایی که جامعه شناسی جدید بر زندگی تحمیل می کند، اعتقاد نداریم.
علوم و معارف از مرزهایی که توسط سیاستمداران و جغرافی دانان بر نقشه جغرافیایی رسم می شود، فراتر می رود و اقلیم گراییهای تنگ نظرانه ای را که مقتضای خواسته های سیاسی است، به مبارزه می طلبد و بدون توجه به موانع زبانی، از هنی به هن دیگر منتقل می شود. مهب و عقیده اهل علم و معرفت هر چه باشد، عقول آنها یکدیگر را فرا می خواند. چه،علم، یک مساله عام بشری است و معرفت یک مقوله فراگیر انسانی.
بنابراین، علوم و معارف همچون جریان هوا با وزش و گسترش از جایی به جای دیگر منتقل می شود و مرزهایی را که بشر ساخته است، به مسخره می گیرد. علوم و معارف همچون رگبارهای باران از شرق به غرب و از شمال به جنوب جا به جا می شود و اهمیتی نمی دهد که بر این ملت و یا آن ملت ببارد.
این طبیعت فراگیر بشری که علوم و معارف را از دیگر مقوله ها جدا می سازد، می طلبد که میان زبانهای مختلف تفاهم و همسویی باشد.مثلاً دانشمند عرب، سخنان دانشمند غربی را بفهمد و یا دانشمندان آلمانی مطالبی را که پیش از آنها دانشمندان روسی گفته اند، کاملاً درک و جب کنند و این، باری سنگین را بر دوش مترجمان نهاده است چون از آنها می خواهد که هر گام از گامهای علم را- هر چند کم اهمیت- و هرکشفی را که دانشمندی بدان دست می یابد-هر چند که یکی از صدها لهجه محلی چین باشد- و هر پدیده طبیعی را که یک اخترشناسِ هر چند گنگ و زبان بسته(لال) کشف می کند، به زبان زنده دنیا ترجمه کند”.
استاد ودیع فلسطین، سه سال پس از گفتن این سخن زیبا و این پاسخ کافی به سوال”چرا ترجمه می کنیم” یک بار دیگر در این خصوص سخن می گوید؛آنگاه که در مجله “صحیفه التربیه الحدیثه” درباره رسالت ترجمه بحث می کند، به عقیده او ترجمه یک ضرورت گریزناپیر بشری است،چون هر ملتی- هر چقدر هم به ابزارهای پیشرفت و فرهنگ دست یافته باشد، نمی تواند با استفاده از میراث خاص خودش، از میراث عام بشری بی نیاز شود؛ میراثی که ادبیات و فرهنگ دیگر ملتها، از عرب و غیر عرب و شرق دور و شرق نزدیک و … در آن متبلور است. کاروان تمدن بشری در مسیر خود از همه چیز و همه جا تغذیه می کند، از راست و چپ و از این جا و آن جا دانه می چیند و به ایجاد هماهنگی و تناسب میان حقایقی که در یک سرزمین کشف شده اند، و واقعیتهایی که در سرزمینی دیگر کشف شده اند، می پردازد.
از این مرور کوتاه بر نظریات و پاسخها به سوال” چرا ترجمه می کنیم؟” چنین نتیجه می گیریم که: ما ترجمه می کنیم به سبب نیاز و ضرورتی که ما را به ترجمه وا می دارد و به آن فرا می خواند- حال این نوع نیاز هر چه می خواهد، باشد- چون این نیاز، گاهی نیاز دینی، گاهی درمانی و گاهی نیاز به پیشرفت صنعتی است و گاهی نیاز به کشف ناشناخته ها.
و نیز ترجمه می کنیم برای لذت روحی و معنوی که نفس انسان به هنگام قرائت آثار دیگران، از آن بهره مند می شود. همچنین ترجمه می کنیم تا معارف خویش را که نباید در مرزی مشخص متوقف شود و در مقصدی خاص پایان پذیرد، تکمیل کنیم؛ معارفی که نباید به آنچه نزد ماست، اکتفا کند بلکه از آن فراتر رود و معارف دیگران را نیز شامل شود و ترجمه می کنیم تا ارکان شخصیت خویش را که قدرت و استقلالش با خواندن افزون می شود، تقویت کنیم. محیط و افق قرائت و مطالعه ما تنها با ترجمه گسترده می شود و ما تنها از طریق ترجمه می توانیم معارف دیگر ملل را ضمیمه معارف خود کنیم، اما تنها اکتفا کردن به میراث ملت خویش، افراد ملت را منزوی می سازد و آنها را در دایره ی تنگ و محدود جای می دهد.
و ترجمه می کنیم تا پیوندهای تفاهم بین المللی در میان ملتها را تقویت کنیم. اکنون که شرایط ایجاب می کند هر ملتی دارای زبانی خاص باشد، می توان گفت که این انگیزه از انگیزه ترجمه، حاوی اخوت و برادری بشری است.
و بالاخره ترجمه می کنیم تا روزنه های اندیشه در برابرمان گشوده شود و ما بتوانیم به جای یک دریچه، از دریچه های متعدد به دنیا و پیرامونمان نگاه کنیم، چون به این ترتیب چشم انداز پیش رویمان آشکارتر و روشنایی نافذمان قویتر و افقها گسترده تر خواهد شد.
منبع: کتاب” فن ترجمه در ادبیات عربی” از محمد عبدالغنی حسن”
ثبت ديدگاه