چه موضوعاتی را ترجمه کنیم؟ – (بخش اول)

در مطالب پیشین، در مورد اینکه “چرا ترجمه می کنیم؟” صحبت کردیم . حال پس از پاسخ به این پرسش، می خواهیم به سوال دیگری نیز پاسخ گوییم.

سوال دوم این است: ” چی را ترجمه کنیم؟”

در مطالب قبلی در مورد ترجمه به این نتیجه رسیدیم که ترجمه گاه برای تامین نیازی است که ملت نسبت به ادبیات یا علوم یا اندیشه ملتی دیگر احساس می کند و یا نیازی در خود ملت است که جز با ترجمه از دیگران، برآورده نمی شود. با توجه به این مطلب، پاسخ به پرسش فوق تا حدودی می تواند مشخص باشد، چون اکنون که برخی از انگیزه های ترجمه”نیاز” است، بنابراین تنها ترجمه مطالبی روا خواهد بود که نیازی را برآورند. این نیاز گاهی روحی و معنوی است، مانند نیاز ملت به ادبیات لذتبخش و تخیلات بدیع و اشعار زیبا و قصه های ارزنده دیگر ملل. در هر دو صورت، برآوردن این نیاز وظیفه گریزناپذیر است که نمی توان نادیده اش گرفت. در این جا تخلف از برآوردن این نیاز تقصیری بزرگ از سوی همه افراد ملت و بخصوص از هدایتگرانش در انجام وظیفه به شمار می رود و هیچ عر و بهانه ای- هر چه باشد- پیرفته نیست.

دیدیم که اعراب در عصر ترجمه، در روزگار مهدی و مامون ودیگر خلفای عباسی که راه آنها را در پیش گرفتند، فقط به دلیل نیاز خلفاء به ترجمه فلسفه، منطق، طب، هیئت  و حتی ستاره شناسی روی آوردند و به ترجمه ادبیان و نمایشنامه های یونانی نپرداختند و حتی بطور کلی از آنها روی برتافتند، زیرا هیچ نیازی از آنان را بر نمی آورد و هیچ شکاف موجود در جامعه آنها را مسدود نمی کرد.

و دیددیم که مصر در اوایل قرن نوزدهم، در ترجمه و نقل به سویی رفت که با نهضت نوپاش هماهنگ بود. از این رو کتابهای پرشماری در زمینه های طب و دامپزشکی و مهندسی و فنون نظامی ترجمه شد، زیرا در آن ایام مصر شدیداً به این علوم نیاز داشت. البته کتابهای تاریخی و ادبی نیز ترجمه می شد، اما در حد اندک و بسیار محدود.  مترجمان در این زمینه ها، مانند علوم فنی-علمی و صنعتی و کاربردی، به کار گسترده نپرداختند، چه، این علوم بیشترین کمک را به تقویت  حرکت بیمارستان سازی و راه اندازی کارخانه و نوسازی ارتش مصر می کرد، ارتشی که در قلب آفریقا و کشورهای عربی و آسیای صغیر به حرکتهایی دست می زد و دارای بلندپروازیهایی در این مناطق بود.

به عقیده یکی از مصلحان، ترجمه یک کتاب مشخص خارجی با یک اثر خاص فکری در زبانی خاص، به زبان ملی خود امری ضروری است. چون این کار، همچون مشعل هدایت، راه روشن، راه پیشرفت، ابزار راهنمایی و نشانه ای تشویق کننده برای ملت محصوب می شود و او خود به ترجمه چنین کتابی دست می یازد یا ترجمه اش را به کسانی که قادر به این کار هستند توصیه می کند تا به ملتش سود رساند.

در اینجا از میان دهها شاهدی که سخن ما را تایید می کند، به آوردن تنها یک نمونه بسنده می کنیم.

اندیشمندی مصلح و مجدِد همچون استاد امام محمد عبده، توجهی خاص به “هربرت اسپنسر” فیلوف انگلیس داشت و معتقد بود که ترجمه برخی از کتابهای وی به زبان عربی، در امر تعلیم و تربیت سودی فراوان برای اعراب در بر خواهد داشت. او خود، شخصاً به ترجمه کتاب تعلیم و تربیت اسپنسر اقدام کرد و بخش بزرگی از این راه را نیز پیمود، اما شرایطی خاص مانع نشر این اثر ارزشمند به قلم استاد عبده شد.

شیخ محمد عبده عقیده داشت استوارترین راه بیدار کردن و به حرکت در آوردن اعراب و مسلمانان-در دنیایی که دشمنان برای به بند کشیدن آن در کمین نشسته اند- تربیت آنان است.او کتب تعلیم و تربیت غربیان را فراوان پیگری می کرد، آنها را می خواند، در مضامین شان تدبر و تعمق می کرد و از نظریه ها و نتایج موجود در آنها، در بسیاری از آرای اصلاح طلبانه اش در امر تعلیم و تربیت رهنمود می گرفت. عبده، زمانی که کتاب”تعلیم و تربیت استقلال گرا” یا ” امیلِ قرن نوزدهم” نوشته اندیشمند  اصلاح طلب فرانسوی،آلفونس اسکیروس را مطالعه کرد، شیفته اش شد و به یک قاضی فاضل و توانا، یعنی مستشار عبدالعزیز پیشنهاد کرد که آن را به زبان عربی برگرداند تا عربها نیز از اندیشه های سالم، نظریه های صحیح و رهنمودهای سودمند این کتاب آگاه شوند.

این اقدام، خود پاسخی کافی به این پرسش است که: ” چه کتابهایی را ترجمه کنیم؟”.

حکیم اسلام[محمد عبده] عقیده دارد که کتاب نافع و سودمند در پیشرفت ملت، باید ترجمه شود.

در این جا رشته سخن را به مرحوم عبدالعزیز محمد پاشا، مستشار و وزیر و مترجم توانا، می سپاریم تا خود، ماجرای ترجمه کتاب “تعلیم و تربیت استقلال گرا” را برای ما باز گوید.

او چنین می گوید:

“استاد شیخ محمد عبده- که خداوند گورش را پاک گرداند- نسبت به ملت خود نیکوکار و در قبال زندگیشان متعصب بود. او اصرار داشت که آنها را از خواب جهل بیدار کند و از حضیض ذلت به اوج عزت برساند. لذا نوشته های اروپائیان و امریکائیان در زمینه تعلیم و تربیت، حتی یک کتاب مفید از هربرت اسپنسر، حکیم انگیسی را نیز ترجمه کرد، اما مجال تصحیح و تهذیب و نشر این ترجمه را نیافت و ترجمه، همچنان به صورت دست نوشته باقی ماند. او وقتی کتاب بسیار سودمند دیگری را در همین زمینه از نویسنده ای فرانسوی به نام آلفونس اسکیروس مطالعه کرد، افکار صحیح و مضامین مطلوب و  جالب موجود در کتاب را پسندید و به من توصیه کرد که آن را ترجمه کرده و به تدریج در مجله وزین”المنار” منتشر کنم. من نیز موفق شدم به این پیمان عمل کنم تا او را در خدمت به منافع عمومی مردم که درصددش بود، یاری دهم و تنها اندکی از وظیفه ای را که در قبالش دارم، انجام دهم. بنابراین کتاب حاضر، یکی از آثار تلاش “عبده” در راه پیشرفت کشور و یکی از نعمتهای فراوان او بر ملت است.

نعمتهایی که قدرشناسان این ملت، سپاسگزار وی بدین سبب خواهند بود.”

منبع: کتاب” فن ترمه در ادبیات عربی” از محمد عبدالغنی حسن”

ادامه مطلب در “بخش دوم چه موضوعاتی را ترجمه کنیم؟