چه موضوعاتی را ترجمه کنیم؟
بخش اول این مطلب را می توانید در صفحه” بخش اول چه موضوعاتی را ترجمه کنیم؟” بخوانید.
اندکی پس از آن دوره خوشایند، به مصلحی دیگر بر می خوریم و او کسی نیست جز جامعه شناس و حقوقدان و فقیه شرع، احمد فتحی زغلول “پاشا”. آن مرحوم توجهی فراوان به کلیه کتابهای خارجی داشت که می توانستند به امر پیشرفت خدمت کنند و انگیزه های بیداری و حرکت را در دل ملت عرب بیدار سازند. او زمانی که کتاب” راز پیشرفت انگلوساکسونها” اثر اندیشمند فرانسوی “ادموند دومولن” را مطالعه کرد، متوجه شد که ترجمه آن به زبان عربی خدمتی است که او به اعراب خواهد کرد و کار نیکی است که او در خدمت به اعراب، نزد خدا پیش می فرستد، زیرا عوامل پیشرفت آن ملت را روشن می سازد؛ ملتی که مثل همه مردم هستند، پس به چه دلیلی پیشرفت می کنند و عقب مانده ها عقب می مانند؟
احمد فتحی سپس رضایتمندانه و شادمانه به ترجمه آن کتاب پرداخت و در مقدمه اش آنچه را که دوست می داشت برای بیان هدفهای خویش از ترجمه آن به زبان عربی بگوید، به رشته تحریر درآورد، آن هم به نحوی که گویی در پاسخ به پرسش”چرا ترجمه می کنیم؟” شرکت جسته باشد.
او-ره- در این خصوص چنین نوشت” همچنین هدف دیگرم از ترجمه کتاب، این است که ما افکار خویش را در احوال ملت انگلیس که کشورمان در اشغال خود دارد، بیشتر و دقیق تر به جولان در آوریم و به این واقعیت توجه کنیم که عوامل اشغال از همان نژادی هستند که این کتاب برای بیان راز پیشرفت و حاکمیتشان در جهان، تالیف شده است. تا وقتی که آنها در کشور ما هستند، ما باید وضع انها را با وضع خود، آداب و رسومشان را با آداب و رسوم خود، معارفشان را با معارف خود، همتشان را با همت خویش، حرکتشان را با حرکتمان، اقتدارشان را با اقتدارمان، کفایتشان را با کفایتمان، تواناییشان را با تواناییمان و ثروتشان را با ثروتمان مقایسه کنیم… هدف من از ترجمه این کتاب برای ملتم در واقع همان هدف نویسنده آن است از انتشار کتاب برای ملت خودش…”
سردبیر مجله “رمسیس” که شبیه مجله های “المقتطف” و “الهلال” بود، در مقاله ای که در شماره ژوئن سال 1914 مجله “المقتطف” منتشر شد، به ارزش کتاب” راز پیشرفت انگلوساکسونها” و تاثیر آن در بیدار کردن آگاهی اجتماعی عربهای جوان چنین اشاره می کند: ” ترجمه کتاب ادموند دومولن” راز پیشرفت انگلوساکسونها” توسط احمد فتحی زغلول، در سال 1899 منتشر شد و او همزمان با انتشار این کتاب به عنوان نویسنده ای اجتماعی نام آور شد و اگر بگوییم این کتاب یکی از عوامل رشد اجتماعی ملت عرب در این عصر بوده است، سخنی به گزاف نگفته ایم”.
تمام کتابها و رساله هایی که فتحی زغلول به زبان عربی ترجمه کرده است، از ویژگیهای اصلاح طلبی، بیدارگری و آگاهی دهندگی برخوردار هستند، چون حاوی پیامی مشخص بودند که به عقیده مترجم باید به ملت ابلاغ می شد و احمد فتحی زغلول در ابلاغ این پیام کوتاهی نورزید و اساساً هدف او از ترجمه، تنها همین هدف خیرخواهانه و شرافتمندانه بود. در سال 1886 مرحوم شاهزاده”مصطفی فاضل” نامه ای تحت عنوان” از یک شاهزاده به یک پادشاه” خطاب به سلطان عبدالعزیز نوشت و طی آن سلطان را نصیحت کرد و در مواردی به او هشدار داد و راههای حکومت سالم و عادلانه را به او نمایاند.
فتحی زغلول حتی از ترجمه این نامه به زبان عربی صر نظر نکرد و در این اقدام سسستی نورزید. گفته می شود هدف او از ترجمه این نامه، نصیحت کردن دربار خدیوی مصر و هشدار دان به او بود، البته از باب” به در می گوییم تا دیوار بشنود”.
ترجمه عربی این نامه مشهور، حتی بر اصل خارجی آن بسیار برتری یافت طوری که تبدیل به شاهکاری ادبی شد که گلچین و حفظ می شد و مردم در آن زمان آن را از بر می خواندند.
سردبیر مجله”المقتطف” پس از وفات دکتر یعقوب صروف- یکی از موسسان مجله- نیز در موضوع:” چی ترجمه کنیم؟” سخنی دارد. این سخن با وجود ایجاز و فشردگی شدید، سایه روشنهای این مساله را تا حدود زیادی روشن می کند. سخن او در شماره آوریل سال 1929 در بخش” پاسخ به سوالات” چاپ شد. آن جا که در پاسخ به سوال یک خواننده کخ می پرسد: برای نهضت کنونی ما، کدام یکی بهتر است، ترجمه یا تالیف؟ چنین پاسخ می دهد: ” هر دو سودمند و حتی به عقیده سردبیر” هر دو لازمند، اما محدوده و حوزه هر یک باید مشخص شود که در چه زمینه هایی ترجمه بر تالیف باید مقدم شود و در چه موضوعاتی تالیف بر ترجمه؟”
سردبیر المقتطف سپس چنین اظهار عقیده می کند: ” حوزه علوم- با وجود تفاوتهایش- حوزه ای است که در آن باید کفه ترجمه بر کفه تالیف سنگینی کند، چون غربیان در کشف و ایجاد ابزارها و وسایل تحقیق چندین مرحله از ما جلوتر هستند. آنها پرده ابهام را از چهره حقایقی فراوان در علوم زیست شناسی، هیئت، شیمی، علوم طبیعی و دیگر علوم، کنار زدند. اگر غرور وادارمان سازد که بکوشیم از این علوم بی نیاز شویم تا در تحقیق و اختراع و نوآوری در اکتشافات به حد غربیان برسیم، در کاروان علم و آبادانی همواره دنباله رو باقی خواهیم ماند. پس عقل و مصلحت ایجاب می کند ما از حقایق، قواعد و قوانینی که آنها کشف کرده اند، اقتباس کنیم و روشهای شان در تحقیق را بیاموزیم و از آنها تقلید کنیم؛ به خصوص در مسائلی که شدیداً با زندگی ما پیوند دارند، همچون بیماریهای گرمسیری، فنون آبیاری و زراعت و مواردی از این قبیل. اما حوزه ای که بیاد در آن تالیف بر ترجمه غلبه کند حوزه ادبیات و تاریخ است. چون ادبیات هر ملتی، تاریخ معنوی و تصویری زنده از حیات واقعی و تجسمی است گویا از امیدها و تمایلاتی که در سینه های پسران و دختران آن ملت وجود دارد.
ما نمی توانیم این تصویرهای زنده را- چه شعر باشد، چه داستان و چه نوشته هایی در نقد- از انگلستان یا فرانسه یا ایتالیا وارد کنیم، آن طور که مثلاً لباس و پوشاک را وارد می کنیم. زیرا نویسندگان هر یک از این کشورها تنها چیزهایی را می نویسند که با آداب و رسوم و اوضاع و احوال معیشتی ملتشان هماهنگ باشد. اما البته این واقعیت نباید ما را از ترجمه شاهکارهای ادبی شان منصرف سازد زیرا با این کار، از تصویر صادقانه زندگی یا معیارهای عالی هنری که آنها درک می کنند، بهره خواهیم برد…”
منبع: کتاب” فن ترجمه در ادبیات عربی” از محمد عبدالغنی حسن”
ادامه مطلب در “بخش سوم چه موضوعاتی را ترجمه کنیم؟”
ثبت ديدگاه